شرح خبر:
به گزارش خبرنگار فعاليتهاي قرآني خبرگزاري فارس ديدار با خانواده شهيد «حميد تكمهچين» مقصد اين هفته جامعه قرآني بود كه به همراه جمعي از اهالي قرآن كشور جهت عرض ادب خدمت اين خانواده شهيد رسيديم.
اين پدر شهيد به بيان اوصاف فرزندش پرداخت و گفت: حميد انسان بسيار با ادب و مهرباني بود. هرگز نديدم كه پايش را جلوي من دراز كند و يا صدايش را بالا ببرد. هرگاه ميخواست كاري كند و جايي برود از من اجازه ميگرفت و امكان نداشت كه وارد خانه شوم و جلوي پايم برخيزد.
به قرآن علاقه زيادي داشت و قاري خوش خواني بود. در كنار تلاوت به جوانان و عموم مردم آموزش ميداد و چند جلسه قرآن راه اندازي كرده بود. از 10 سالگي جذب فعاليتهاي قرآني شد و عكسش هنوز در چند مسجد بر روي ديوار است.
به ياد دارم سالها قبل از انقلاب امام(ره) در يكي از سخنرانيهاي خود شاه را نصيحت كرده بود اما در ادامه گفته بود كه اگر گوش ندهي گوشت را ميگيرم و از مملكت بيرونت ميكنم.
گويا آن زمان از امام(ره) سؤال شده بود كه با كدام نيرو ميخواهي گوش شاه را بگيري و از مملكت بيرو كني، امام فرمودند: نيروهاي من عدهاي به دنيا نيامدهاند، عدهاي در آغوش مادرانشان هستند و عدهاي هم در كوچه مشغول بازي. حميد آن زمان از من پرسيد من در كدام دسته از نيروهاي امام بودم. گفتم شما آن زمان جزو نيروهايي بودي كه هنوز به دنيا نيامده بود.
بعد از انقلاب و با آغاز جنگ براي رفتن به منطقه لحظه شماري ميكرد تا اين كه مدتي بعد به آرزويش رسيد. يك سال در نيمه شعبان به منزل آمد و به پخش كردن شيريني در بين مردم پرداخت و بلافاصله عازم جبهه شد. آنچنان براي رفتن به منطقه ذوق و شوق داشت كه گويا ميخواهد برود معشوق ديرينهاش را ببيند. هر بار كه به جبهه ميرفت به ما ميگفت: به كسي نگوييد كه حميد به جبهه رفته، ميخواهم فقط خدا و امام زمان(عج) از جبهه رفتن من خبر داشته باشند.
در ادامه برادر شهيد به بيان خصوصيات برادرش پرداخت و گفت: برادرم بسيار از ريا دوري ميكرد. چند بار به منطقه رفت و ما چيزي نفهميديم بعد از اينكه با پرس و جو او را در منطقه پيدا كرديم، گفت: من در پشت جبههها كار ميكردم، در حالي كه در خط مقدم آرپيجي زن بود. يك بار با دست سوخته از منطقه بازگشت و گفت: در آشپرخانه ديگ غذا را جا به جا ميكردم كه دستم سوخت و در حالي كه بعدها از يكي از همرزمانش شنيديم كه ميگفت: دست حميد بر اثر آتش انفجار دچار سوختگي شده بود.
همواره ما را به نماز اول وقت توصيه ميكرد و اطاعت از رهبري و احترام به خانوادههاي معظم شهدا از ديگر توصيههاي برادرم به ما بود.
سال 67 و عمليات بيتالمقدس 7 آخرين باري بود كه برادرم راهي منطقه شد و ديگر از او خبري نشد اين بيخبري و انتظار سالها براي ما ادامه داشت تا اينكه از طريق يك دوست يكي از همرزمان حميد را پيدا كرديم و من به سراغش رفتم و به محض اينكه عكس برادرم را به او نشان دادم گفت: اين حميد است و به شهادت رسيده.
همرزم حميد ادامه داد: در عمليات بيتالمقدس 7 دشمن نيروهاي ما را قيچي كرد و ما هنگام بازگشت به عقب براي اينكه يكجا شهيد نشويم با فاصله حركت ميكرديم كه در همين حال ما را به رگبار بستند، من به عقب برگشتم و ديدم حميد برروي زمين به حالت سجده افتاده او را تكان دادم و ديدم يك تير به قلبش خورده و به شهادت رسيده است.
سال 1377 پيكر حميد پس از 10 سال به ميهمن بازگشت و در بهشت زهرا به خاك سپرده شد.
پدر شهيد در ادامه به بيان خاطرهاي از زمان بازگشت پيكر فرزندش پرداخت و گفت: چند روز پس از رفتن پيكر حميد او را در خواب ديدم كه در حال چراغاني و آذين بستن گلزار شهداي بهشت زهرا(س) بود به او گفتم: براي چه اين كار را ميكني، گفت: قرار است يك ميهمان عزيز به نزد ما بيايد و به ما بپيوندد و همه بيصبرانه منتظرش هستيم و گلزار شهدا را براي ورودش ميآراييم. فكر كنم فرداي آن شب شهيد علي صياد شيرازي ترور شد و به درجه رفيع شهادت نائل شد.
خبر تصادفي:
مسابقات فوتسال جام جهاني چند روزي است كه در كشور كلمبيا در حال برگزاري است و بازيهاي مرحله گروهي در حالي به پايان رسيد كه ايران با تيم هاي اسپانيا , آذربايجان و مراكش در يك گروه قرار داشت. تيم ملي كشورمان در بازي اول خود مقابل اسپانيا در حالي كه موقعيتهاي گلزني زيادي داشت تن به شكست 5 بر 1 داد. در بازي دوم تيم ملي كشورمان موفق به شكست تيم ملي مراكش با نتيجه 5 بر سه شد. در دادار سوم و حساس ترين ديدار تيم ملي ايران با نتيجه 3 بر 3 برابر آذربايجان متوقف شد تا از صعود به هشت تيم برتر باز بماند. اين براي اولين بار است كه طي سالهاي اخير تيم ايران از صعود به مرحله حذفي رقابتها باز مي ماند